مینویسم

اینجا بیشتر شعر و دلنوشته میذارم.اگه پیشنهاد یا انتقادی از بنده دارید خوشحال میشم بهم بگید.باتشکر از شما عزیزان.

مینویسم

اینجا بیشتر شعر و دلنوشته میذارم.اگه پیشنهاد یا انتقادی از بنده دارید خوشحال میشم بهم بگید.باتشکر از شما عزیزان.

ای نور دل

ای نور دل و دیده و جانم! چونی؟

 وی آرزوی هر دو جهانم! چونی؟

من بی لب لعل تو چنانم که مپرس

 تو بی رخ زرد من، ندانم چونی؟

تو سرنوشت منی از تو من کجا بگریزم

 کجا رها شوم از این طلسم تا بگریزم

به جز تو نیست هر آن کس که دوست داشته بودم

 اگر هر آینه سوی گذشته‌ها بگریزم

به هر کجا که روم آسمان من این است

سیاه مثل دو چشم تو، پس چرا بگریزم

حسین منزوی

نثار کن

نثار کن خودت را با آن که مغروری،

 نثار کن هرچه که داری! جوانی، مهمانی گریز پاست و

تا چشم باز کنی رفته است.

نثار کن خود را به کودک بی نوایی

 که جلودار عشقش نمی شوی

 سرشارش کن، آنگاه خود مالک خود خواهی بود.

هِرمان هِسِه

ای عشق...

ای عشق همه بهانه از توست

 من خامشم این ترانه از توست

من اندوه خویش را ندانم

این گریه‌ی بی‌بهانه از توست

من می‌گذرم خموش و گمنام آوازه‌ی جاودانه از توست

چون سایه مرا ز خاک برگیر کاینجا سرو آستانه از توست

هوشنگ ابتهاج

عشق و قلب

در دنیای عشق

هیچ چیز مهم تر از تو نیست

پس تو راحت باش جانم

برای من قهر و آشتی فرقی ندارد

من حافظه‌ کوتاه مدتم

خراب شده است

و هر روز که از خواب بیدار می‌ شوم

تا همانجا یادم است که گفتی دوستت دارم



کاش....

کاش می شد عشق را آغاز کرد

با هزاران گل یاس آن را ناز کرد

کاش می شد شیشه غم را شکست

دل به دست آورد نه این که دل شکست